واکسن ها
گل پسره مامان جونه منم با نزدیک شدن به تایم واکسنات تموم میشد هر دفعه
سر واکسن دو ماهگیت که از وقتی بدنیا اومدی ترس و استرس داشتم اصلا هم توی اتاق واکسیناسیون نمیموندم چون انگار داشتن جونه منو میگرفتن ولی تو انقدر شجاع بودی که اصلا گریه نکردی فقط یکم غرر زدی الهی فدای اون صدای زیبات بشم من
واکسن 2 ماهگیت کمی اذیتت کرد وقتی اومدیم خونه گریه کردی از درد منم سریع پاتو محکم بستم با قنداق فرنگیت که تکون ندی و دردت نگیره مامان قربونت برم فندقه من با بابا تا بعد از ظهر پیشت نشسته بودیم و مواظبت بودیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی