خانواده دانیال
پسر گل مامی اینو برات مینویسم که همیشه بدونی فاصله ها هیچوقت نباید باعث بشه خانواده و فامیلتو فراموش کنی و همیشه باید دوسشون داشته باشی حتی اگه ازشون خیلی دور باشی........
وقتی که شما میخواستی بدنیا بیای من و بابا همه تلاشمونو کردیم که از ایران بریم ( باور کن همه تلاشمونو) ولی خدا نخواست و شما توی ایران تهران بیمارستان بهمن قدم روی چشم ما گذاشتی
عزیزم اون موقه که شما بدنیا اومدی بجز مامان شهرزاد و بابا محسن و دایی شاهین و خاله هستی هیچ کسی دیگه اینجا نبود
شما 6 تا عمه و یدونه عمو هم داری که هنوز ندیدیشون چونکه خیلی دورن ازت ولی خیلی خیلی دوست دارن
وقتی توی اسکایپ میبیننت همشون یه عالمه جیغ و داد میکننو قربون صدقت میرن
اخه میگن بچه برادر خیلی عزیزه یه مادر بزرگ پدر بزرگ خوب و مهربون هم توی المان داری که اونا هم کلی دوست دارن
این روزا حال مامانی زیاد خوب نیست و توی بیمارستانه ... فندقه مامان اون همش چشم انتظار تو هست و دلش میخواد یکبار هم که شده ببینتت
عزیزکم دعا کن پیشه خدا که مامانی جونی زودی سالم شه و برگرده خونه تا دوباره تو اسکایپ همدیگرو ببینیم یا اینکه خدا کمک کنه و ویزامون درست شه تا مامانی بتونه از نزدیک ببینتت امین